سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نظر

لینک ثابت نوشته شده در یکشنبه 88/12/2ساعت 4:0 عصر توسط ..:: خادم الشهدا ::..


سر بند یا زهرا


شب عملیات والفجر 10 نوجوانی بسیجی دنبال پیشانی بند می گشت.


گفتم: این همه پیشانی بند اینجاست، یکی را بردار مگه فرق می کنه؟


گفت: بله، من پیشانی بندی می خواهم که رویش نوشته باشد «یا زهرا».


پرسیدم: چرا؟ سرش را پایین انداخت و گفت: «آخه من مادر ندارم».



نظر

لینک ثابت نوشته شده در چهارشنبه 88/11/28ساعت 10:59 صبح توسط ..:: خادم الشهدا ::..

خود را به که بسپارم

                                       وقتی که دلم تنگ است

پیدا نکنم همدل دلها همه از سنگ است

                                         گویا که در این وادی از عشق نشانی نیست

گر هست چنین نامه به صد رنگ است

                                          ولی زمان رسیدن آن لحظه آسمان بی مهر شود

دریا طوفانی و ناآرام چشم ها فریاد شود

                                          دل ها حسرت وران لحظه هایی که

ثانیه ها همه برایش منتظر بودند

                                             مدت هاست

سکوت پیشه کردم



نظر

لینک ثابت نوشته شده در چهارشنبه 88/11/21ساعت 12:27 صبح توسط ..:: خادم الشهدا ::..

       نجوا /نغمه ی انتظار 

 

   ای منتهای آرزوی این دل تنگ

مردم زهجرت نیست آخر دل که از سنگ

 مهرت نشست بر دل من جرم من چیست!!

هستم ندیده،عاشقت دست خودم نیست

خوبان همه بر دامنت سر می گذارند

آقا گنهکار مگر که دل ندارد

ای آخرین دید نگاه هر تمنا

دل ها به درگاه تو دارند یک تقاضا

یک سر بزن بر جانماز انتظارم



نظر

لینک ثابت نوشته شده در چهارشنبه 88/11/7ساعت 10:10 صبح توسط ..:: خادم الشهدا ::..

عکس وبلاگ 3

نظر

لینک ثابت نوشته شده در شنبه 88/11/3ساعت 10:44 صبح توسط ..:: خادم الشهدا ::..



 


روزها گذشت و گنجشک هیچ نگفت.
 فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:


" می آید ... من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود


  و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد"


... و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
 فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت


  و خداوند لب به سخن گشود :"با من بگو از آنچه سنگینی سینه ی توست"


 گنجشک گفت:"از تو خواسته ای داشتم , کسی را از تو خواستم که دردم را بفهمد ولی ..."


خداهیچ نگفت ...فرشتگان از خدا پرسیدند چرا هیچ نگفتی.


خدا به آرامی گفت:


"خواستم تا مرا فراموش نکند"



نظر

لینک ثابت نوشته شده در شنبه 88/11/3ساعت 10:39 صبح توسط ..:: خادم الشهدا ::..

امام حسین علیه السلام فرمودند:

لا یأمَن یومَ القیامَةِ إلاّ مَن خافَ الله فِی الدُّنیا
کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا ترس از خدا در دل داشت



نظر

لینک ثابت نوشته شده در دوشنبه 88/10/7ساعت 10:10 صبح توسط ..:: خادم الشهدا ::..

عباس‌های تشنه لب رفتند، لب تشنه مشکی بر زمین مانده‌ست
... آری، بار گرانی بر زمین مانده‌ست

? ? ?
هرساله عطر جان‌فزای شهیدان، جوانان عاشق راستی و صداقت را به قدم‌گاه یاران آخرالزمانی سیدالشهداء می‌کشاند و هر دیده منصفی تأثیر بسزای این سفر آسمانی را در این هیاهوی شهرهای غم‌گرفته به نظاره می‌نشیند.
? ? ?
رفتن این راه اگرچه بسیار برکت دارد ولی...
ولی اگر واقعاً «راهی نور» شده باشی این مسیر، راهی به ظلمت گناه نخواهد داشت...
و تو خود بهتر می‌دانی که «شهر» کمین‌گاه شیطان است و...
اگر این سفر را شروع یک مبارزه و جهاد فرض کنی، در این مبارزه بی‌امان گرز و سپر و باره و شمشیر بایدت!
در این «جهاد اکبر» سلاح تقوی می‌خواهی و همراهی یاران!
? ? ?

عباس‌های تشنه‌لب رفتند، لب تشنه مشکلی بر زمین مانده‌ست
... آری، بار گرانی بر زمین مانده‌ست


نظر

لینک ثابت نوشته شده در دوشنبه 88/10/7ساعت 10:6 صبح توسط ..:: خادم الشهدا ::..

   

دیریست که ما منتظر روی تو هستیــــــــم
ما بند نجابـــــــت به تن اسم تو بستیـــــم
دیریست که دلداده ما خانه نشین اســــت
جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است
پلک دلم امشب به نبودت پر درد اســــــــت
این فصل کبود از غم هجران تو سرد اسـت
ای ساقی دل‌های جهان مست نگاهـــــت
این ماه فرومانــــــده ز چشمان سیاهــــت
دیریست که ما منتظر و خانه بدوشیــــــــم
وقتی که قمر نیست همه تا رو خموشیــم
ای صاحب این ثانیه‌ها پس تـــــــــو کجایی
فهمیده‌ام این جمعه گذشت و نمی‌یــــایی
دیریست که در جمعه همه مست غروییــم
از ناله پریــــم و غزل سنــــــگ و رسوبیـــــم



نظر

لینک ثابت نوشته شده در سه شنبه 88/9/24ساعت 1:17 عصر توسط ..:: خادم الشهدا ::..

<      1   2   3   4      
**

**